فرنیکافرنیکا، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 15 روز سن داره

farnika

تولد دردونه مامان

دختر عزیزم ، 25 تیر ماه سال 92 بهترین روز تو تموم روزهای زندگی من و بابایی بود . روز تولد فرشته ی آرزوهای ما تو ساعت 8:15 دقیقه صبح تو بیمارستان قائم به دنیا اومدی . وقتی من رو از اتاق عمل آوردن بیرون ،دیدم مامان جون و بابا فرهاد بالای سرم هستن . من که برای دیدن روی ماهت بی تاب بودم تا دیدمشون گفتم :دخترم رو میخوام ببینم خلاصه تا تو رو نشونم بدن دل تو دلم نبود تا اینکه خانم پرستار تو رو هم آورد تو اتاق ...... خدای من این دختر کوچولوی منه ، انگار زمان متوقف بشه ،از دیدنت سیر نمیشدم. اون روز خاله مهناز با یه دسته گل بزرگ اومده بود دیدنمون تو بیمارستان وای که چه ذوقی داشت . چند هفته ای بود که پدربزرگ مریض بود و ما نا...
24 تير 1392
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به farnika می باشد